زینب است ویک وسعت،تاریخ حر‌‌یت وشجاعت. زینب است و یک آغوش معطر،عفاف و حیا. زینب است و یک دهان فریاد وخروش برضد ستم وافشاگری بر ضد سلطه فریب. مردانمان از او درس جوانمردی می آموزند. زنانمان در مکتب او الفبای دین داری و حق مداری را می آموزند.

ای زینب! ای تندیس صبر ووفا! حدیث وفا رااز روزی آموختیم که پروانه وار گرد شمع حسین(ع) می چرخیدی وخود را به آتش این عشق می زدی. صبر را از تو آموختیم که از دریای خون گذشتی وشهادت۷۲ ستاره را با چشم دیدی وبر پیکر خورشید وحنجر خونین بوسه زدی.

ای زینب! ای آئینه فاطمه نما! ای زینب! ای همسایه آبهای آتشین! ای شعله ورترین عطش که جرعه جرعه بر کام خسته زمین چکیدی! نامت قله ای است باستانی که هیچ پرنده خیالی تاکنون بر آن بال نگشوده است.

چقدر به ماه ماننده ای. آنگاه که شب از چهارسو نفیر می کشد و کوچه های سکوت در هزارتوی ظلمتی قیرگون فرو می رود. و ای زینب! ای عقیله بنی هاشم سلام بر تو آنگاه که متولد شدی! از دامان مادرت زهرای اطهر ودرس گرفتی در مکتب پدرت علی مرتضی.

 

 

ای خدای صبرهای زینب! مارا در مسیر محنت های زندگی و در دفاع از اسلام وحریمش صبری زینب گون عطا گردان.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

+ پی.نوشت: برگرفته از کتاب نجوای شبانه _سیدحامد حسینی



بر گرفته از وبلاگ : Ehtelal.blog.ir